وبلاگ بچه مسجدی ها

وبلاگی برای همکاری و هم اندیشی بچه مسجدی ها

وبلاگ بچه مسجدی ها

وبلاگی برای همکاری و هم اندیشی بچه مسجدی ها

زندگی نامه ی امام سجاد(ع)




آن حضرت روز جمعه یا پنج شنبه ، 15 جمادى الثّانى یا 23 شعبان ، سال 36 یا 38 هجرى (3)، در شهر مدینه منوّره تولّد یافت .


نام : علىّ(4) صلوات اللّه و سلامه علیه .


کنیه : ابوالحسن ، ابومحمّد، ابوالقاسم و... .


لقب : سجّاد،

زین العابدین ،

زین الصّالحین ،

سیّد العابدین ،

سیّد السّاجدین ،

ذو الثّفنات ،

ابن الخیرتَیْن ،

مجتهد،

عابد، زاهد،

خاشع ،

بکّاء، امین و... .

چهل حدیث گهربار منتخب از امام سجاد علیه السلام

1- قالَ الاْ مامُ عَلىّ بنُ الْحسَین ، زَیْنُ الْعابدین عَلَیْهِ السَّلامُ:
ثَلاثٌ مَنْ کُنَّ فیهِ مِنَ الْمُؤ مِنینَ کانَ فى کَنَفِ اللّهِ، وَاءظَلَّهُ اللّهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ فى ظِلِّ عَرْشِهِ، وَآمَنَهُ مِنْ فَزَعِ الْیَوْمِ الاْ کْبَرِ:
مَنْ اءَعْطى النّاسَ مِنْ نَفْسِهِ ما هُوَ سائِلهُم لِنَفْسِهِ، ورَجُلٌ لَمْ یَقْدِمْ یَدا وَرِجْلاً حَتّى یَعْلَمَ اءَنَّهُ فى طاعَةِ اللّهِ قَدِمَها اءَوْ فى مَعْصِیَتِهِ، وَرَجُلٌ لَمْ یَعِبْ اءخاهُ بِعَیْبٍ حَتّى یَتْرُکَ ذلکَ الْعِیْبَ مِنْ نَفْسِهِ.(59)
ترجمه :
فرمود: سه حالت و خصلت در هر یک از مؤ منین باشد در پناه خداوند خواهد بود و روز قیامت در سایه رحمت عرش الهى مى باشد و از سختى ها و شداید صحراى محشر در امان است .
اوّل آن که در کارگشائى و کمک به نیازمندان و درخواست کنندگان دریغ ننماید.
دوّم آن که قبل از هر نوع حرکتى بیندیشد که کارى را که مى خواهد انجام دهد یا هر سخنى را که مى خواهد بگوید آیا رضایت و خوشنودى خداوند در آن است یا مورد غضب و سخط او مى باشد.
سوّم قبل از عیب جوئى و بازگوئى عیب دیگران ، سعى کند عیب هاى خود را برطرف نماید.
2 - قال علیه السلام :
ثَلاثٌ مُنْجِیاتٌ لِلْمُؤْمِن : کَفُّ لِسانِهِ عَنِ النّاسِ وَاغتِیابِهِمْ، وَإ شْغالُهُ نَفْسَهُ بِما یَنْفَعُهُ لاَِّخِرَتِهِ وَدُنْیاهُ، وَطُولُ الْبُکاءِ عَلى خَطیئَتِهِ.(60)
ترجمه :
فرمود: سه چیز موجب نجات انسان خواهد بود: بازداشت زبان از بدگوئى وغیبت مردم ، خود را مشغول به کارهائى کردن که براى آخرت و دنیایش ‍ مفیدباشد.
و همیشه بر خطاها و اشتباهات خود گریان و ناراحت باشد.
3 - قال علیه السلام : اءرْبَعٌ مَنْ کُنَّ فیهِ کَمُلَ إ سْلامُهُ، وَمَحَصَتْ ذُنُوبُهُ، وَلَقِیَ رَبَّهُ وَهُوَ عَنْهُ راضٍ: وِقاءٌ لِلّهِ بِما یَجْعَلُ عَلى نَفْسِهِ لِلنّاس ، وَصِدْقُ لِسانِه مَعَ النّاسِ، وَالاْ سْتحْیاء مِنْ کُلِّ قَبِى حٍ عِنْدَ اللّهِ وَعِنْدَ النّاسِ، وَحَسْنِ خُلْقِهِ مَعَ اءهْلِهِ.(61)
ترجمه :
فرمود: هرکس داراى چهار خصلت باشد، ایمانش کامل ، گناهانش بخشوده خواهد بود، و در حالتى خداوند را ملاقات مى کند که از او راضى وخوشنوداست :
1 - خصلت خودنگهدارى و تقواى الهى به طورى که بتواند بدون توقّع و چشم داشتى ، نسبت به مردم خدمت نماید.
2 - راست گوئى و صداقت نسبت به مردم در تمام موارد زندگى .
3 - حیا و پاکدامنى نسبت به تمام زشتى هاى شرعى و عرفى .
4 - خوش اخلاقى و خوش برخوردى با اهل و عیال خود.
4 - قال علیه السلام : یَا ابْنَ آدَم ، إ نَّکَ لاتَزالُ بَخَیْرٍ ما دامَ لَکَ واعِظٌ مِنْ نَفْسِکَ، وَما کانَتِ الْمُحاسَبَةُ مِنْ هَمِّکَ، وَما کانَ الْخَوْفُ لَکَ شِعارا.(62)
ترجمه :
فرمود: اى فرزند آدم ، تا آن زمانى که در درون خود واعظ و نصیحت کننده اى دلسوز داشته باشى ، و در تمام امور بررسى و محاسبه کارهایت را اهمیّت دهى ، و در تمام حالات - از عذاب الهى - ترس و خوف داشته باشى ؛ در خیر و سعادت خواهى بود.
5 - قال علیه السلام : وَاءمّا حَقُّ بَطْنِکَ فَاءنْ لاتَجْعَلْهُ وِعاءً لِقَلیلٍ مِنَ الْحَرامِ وَلا لِکَثیرٍ، وَاءنْ تَقْتَصِدَ لَهُ فِى الْحَلالِ.(63)
ترجمه :
فرمود: حقّى که شکم بر تو دارد این است که آن را ظرف چیزهاى حرام - چه کم و چه زیاد - قرار ندهى و بلکه در چیزهاى حلال هم صرفه جوئى کنى و به مقدار نیاز استفاده نمائى .
6 - قال علیه السلام : مَنِ اشْتاقَ إ لى الْجَنَّةِ سارَعَ إ لى الْحَسَناتِ وَسَلاعَنِ الشَّهَواتِ، وَمَنْ اءشْفَقَ مِنَ النارِ بادَرَ بِالتَّوْبَةِ إ لى اللَّهِ مِنْ ذُنُوبِهِ وَراجَعَ عَنِ الْمَحارِمِ.(64)
ترجمه :
فرمود: کسى که مشتاق بهشت باشد در انجام کارهاى نیک ، سرعت مى نماید و شهوات را زیر پا مى گذارد و هرکس از آتش قیامت هراسناک باشد به درگاه خداوند توبه مى کند و از گناهان دورى مى نماید.
7 - قال علیه السلام : طَلَبُ الْحَوائِجِ إ لىَ النّاسِ مَذَلَّةٌ لِلْحَیاةِ وَمَذْهَبَةٌ لِلْحَیاءِ، وَاسْتِخْفافٌ بِالْوَقارِ وَهُوَ الْفَقْرُ الْحاضِرِ، وَقِلَّةُ طَلَبِ الْحَوائِجِ مِنَ النّاسِ هُوَ الْغِنَى الْحاضِر.(65)
ترجمه :
فرمود: دست نیاز به سوى مردم دراز کردن ، سبب ذلّت و خوارى در زندگى و در معاشرت خواهد بود.
و نیز موجب از بین رفتن حیاء و ناچیز شدن شخصیت خواهد گشت به طورى که همیشه احساس نیاز و تنگ دستى نماید.
و هرچه کمتر به مردم رو بیندازد و کمتر درخواست کمک نماید بیشتر احساس خودکفائى و بى نیازى خواهد داشت .
8 - قال علیه السلام : اَلْخَیْرُ کُلُّهُ صِیانَةُ الاْ نْسانِ نَفْسَهُ.(66)
ترجمه :
فرمود: سعادت و خوشبختى انسان در حفظ و کنترل اعضاء و جوارح خود از هرگونه کار زشت و خلاف است .
9 - قال علیه السلام : سادَةُ النّاسِ فى الدُّنْیا الاَسْخِیاء، وَسادَةُ الناسِ فى الا خِرَةِ الاْ تْقیاءِ.(67)
ترجمه :

فرمود: در این دنیا سرور مرد، سخاوتمندان هستند؛ ولى در قیامت سیّد و سرور مردم ، پرهیزکاران خواهند بود.


10- قال علیه السلام : مَنْ زَوَّجَ لِلّهِ، وَوَصَلَ الرَّحِمَ تَوَّجَهُ اللّهُ بِتاجِ الْمَلَکِ یَوْمَ الْقِیامَةِ.(68)
ترجمه : فرمود: هرکس براى رضا و خوشنودى خداوند ازدواج نماید و با خویشان خود صله رحم نماید، خداوند او را در قیامت مفتخر و سربلند مى گرداند. 11 - قال علیه السلام : إ نَّ اءفْضَلَ الْجِهادِ عِفَّةُ الْبَطْنِ وَالْفَرْجِ.(69) ترجمه : فرمود: با فضیلت ترین ومهمترین مجاهدت ها، عفیف نگه داشتن شکم و عورت است - از چیزهاى حرام و شبهه ناک -. 12 - قال علیه السلام : مَنْ زارَ اءخاهُ فى اللّهِ طَلَبا لاِ نْجازِ مَوْعُودِ اللّهِ، شَیَّعَهُ سَبْعُونَ اءلْفَ مَلَکٍ، وَهَتَفَ بِهِ هاتِفٌ مِنْ خَلْفٍ اءلاطِبْتَ وَطابَتْ لَکَ الْجَنَّةُ، فَإ ذا صافَحَهُ غَمَرَتْهُ الرَّحْمَةُ.(70) ترجمه : فرمود: هرکس به دیدار دوست و برادر خود برود و براى رضاى خداوند او را زیارت نماید به امید آن که به وعده هاى الهى برسد، هفتاد هزار فرشته او را همراه و مشایعت خواهند کرد، همچنین مورد خطاب قرار مى گیرد که از آلودگى ها پاک شدى و بهشت گوارایت باد. پس چون با دوست و برادر خود دست دهد و مصافحه کند مورد رحمت قرار خواهد گرفت . 13 - قال علیه السلام : إ نْ شَتَمَکَ رَجُلٌ عَنْ یَمینِکَ، ثُمَّ تَحَوَّلَ إ لى یَس ارِکَ فَاعْتَذَرَ إ لَیْکَ فَاقْبَلْ مِنْهُ.(71) ترجمه : فرمود: چنانچه شخصى تو را بدگویى کند، و سپس برگردد و پوزش طلبد، عذرخواهى و پوزش او را پذیرا باش . 14 - قال علیه السلام : عَجِبْتُ لِمَنْ یَحْتَمى مِنَ الطَّعامِ لِمَضَرَّتِهِ، کَیْفَ لایَحْتَمى مِنَ الذَّنْبِ لِمَعَرَّتِهِ.(72) ترجمه : فرمود: تعجّب دارم از کسى که نسبت به تشخیص خوب و بد خوراکش ‍ اهتمام مى ورزد که مبادا ضررى به او برسد، چگونه نسبت به گناهان و دیگر کارهایش اهمیّت نمى دهد، و نسبت به مفاسد دنیائى ، آخرتى روحى ، فکرى ، اخلاقى و... بى تفاوت است . 15 - قال علیه السلام : مَنْ اءطْعَمَ مُؤْمِنا مِنْ جُوعٍ اءطْعَمَهُ اللّهُ مِنْ ثِمارِ الْجَنَّةِ، وَمَنْ سَقى مُؤْمِنا مِنْ ظَمَاءٍ سَقاهُ اللّهُ مِنَ الرَّحیقِ الْمَخْتُومِ، وَمَنْ کَسا مُؤْمِنا کَساهُ اللّهُ مِنَ الثّیابِ الْخُضْرِ.(73) ترجمه : فرمود: هرکس مؤ من گرسنه اى را طعام دهد خداوند او را از میوه هاى بهشت اطعام مى نماید، و هر که تشنه اى را آب دهد خداوند از چشمه گواراى بهشتى سیرآبش مى گرداند، و هرکس برهنه اى را لباس بپوشاند خداوند او را از لباس سبز بهشتى - که بهترین نوع و رنگ مى باشد - خواهد پوشاند. 16 - قال علیه السلام : إ نَّ دینَ اللّهِ لایُصابُ بِالْعُقُولِ النّاقِصَةِ، وَالاَّْراءِ الْباطِلَةِ، وَالْمَقاییسِ الْفاسِدَةِ، وَلایُصابُ إ لاّ بِالتَّسْلیمِ، فَمَنْ سَلَّمَ لَنا سَلِمَ، ومَنِ اهْتَدى بِنا هُدِىَ، وَمَنْ دانَ بِالْقِیاسِ وَالرَّاءْىِ هَلَکَ.(74) ترجمه : فرمود: به وسیله عقل ناقص و نظریه هاى باطل ، و مقایسات فاسد و بى اساس نمى توان احکام و مسائل دین را به دست آورد؛ بنابراین تنها وسیله رسیدن به احکام واقعى دین ، تسلیم محض مى باشد؛ پس هرکس در مقابل ما اهل بیت تسلیم باشد از هر انحرافى در امان است و هر که به وسیله ما هدایت یابد خوشبخت خواهد بود. و شخصى که با قیاس و نظریات شخصى خود بخواهد دین اسلام را دریابد، هلاک مى گردد. 17 - قال علیه السلام : الدُّنْیا سِنَةٌ، وَالاَّْخِرَةُ یَقْظَةٌ، وَنَحْنُ بَیْنَهُما اءضْغاثُاءحْلامِ.(75) ترجمه : فرمود: دنیا همچون نیمه خواب (چرت ) است و آخرت بیدارى مى باشد و ما در این میان رهگذر، بین خواب و بیدارى به سر مى بریم . 18 - قال علیه السلام : مِنْ سَعادَةِ الْمَرْءِ اءنْ یَکُونَ مَتْجَرُهُ فى بِلادِهِ، وَیَکُونَ خُلَطاؤُهُ صالِحینَ، وَتَکُونَ لَهُ اءوْلادٌ یَسْتَعینُ بِهِمْ.(76) ترجمه : فرمود: از سعادت مرد آن است که در شهر خود کسب و تجارت نماید و شریکان و مشتریانش افرادى صالح و نیکوکار باشند، و نیز داراى فرزندانى باشد که کمک حال او باشند. 19 - قال علیه السلام : آیاتُ الْقُرْآنِ خَزائِنُ الْعِلْمِ، کُلَّما فُتِحَتْ خَزانَةٌ، فَیَنْبَغى لَکَ اءنْ تَنْظُرَ ما فیها.(77) ترجمه : فرمود آیه هاى قرآن ، هر کدام آن ، خزینه علوم خداوند است ، هر آیه وخزینه اى را که مشغول - خواندن مى شوى - در آن دقّت نظر کن که چه در مى یابى .


20- قال علیه السلام : مَنْ خَتَمَ الْقُرْآنَ بِمَکَّة لَمْ یَمُتْ حَتّى یَرى رَسُولَ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ، وَیَرَى مَنْزِلَهُ فى الْجَنَّةِ.(78)
ترجمه : فرمود: هر که قرآن را در مکّه مکرّمه ختم کند نمى میرد مگر آن که حضرت رسول اللّه 6و نیز جایگاه خود را در بهشت رؤ یت مى نماید. 21 - قال علیه السلام : یا مَعْشَرَ مَنْ لَمْ یَحِجَّ اسْتَبْشَرُوا بِالْحاجِّ إ ذا قَدِمُوا فَصافِحُوهُمْ وَعَظِّمُوهُمْ، فَإ نَّ ذلِکَ یَجِبُ عَلَیْکُمْ تُشارِکُوهُمْ فى الاْ جْرِ.(79) ترجمه : فرمود: شماهائى که به مکّه نرفته اید و در مراسم حجّ شرکت نکرده اید، بشارت باد شماها را به آن حاجیانى که بر مى گردند، با آن ها - دیدار و - مصافحه کنید تا در پاداش و ثواب حجّ آن ها شریک باشید. 22 - قال علیه السلام : الرِّضا بِمَکْرُوهِ الْقَضاءِ، مِنْ اءعْلى دَرَجاتِ الْیَقینِ.(80) ترجمه : شادمانى و راضى بودن به سخت ترین مقدّرات الهى از عالى ترین مراتب ایمان و یقین خواهد بود. 23 - قال علیه السلام : ما مِنْ جُرْعَةٍ اءَحَبُّ إ لى اللّهِ مِنْ جُرْعَتَیْنِ: جُرْعَةُ غَیْظٍ رَدَّها مُؤْمِنٌ بِحِلْمٍ، اءَوْ جُرْعَةُ مُصیبَةٍ رَدَّها مُؤْمِنٌ بِصَبْرٍ.(81) ترجمه : فرمود: نزد خداوند متعال حالتى محبوب تر از یکى از این دو حالت نیست : حالت غضب و غیظى که مؤ من با بردبارى و حلم از آن بگذرد و دیگرى حالت بلا و مصیبتى که مؤ من آن را با شکیبائى و صبر بگذراند. 24 - قال علیه السلام : مَنْ رَمَى النّاسَ بِما فیهِمْ رَمَوْهُ بِما لَیْسَ فیِهِ.(82) ترجمه : فرمود: هرکس مردم را عیب جوئى کند و عیوب آنان را بازگو نماید و سرزنش کند، دیگران او را متهّم به غیر واقعیّات مى کنند. 25 - قال علیه السلام : مُجالَسَةُ الصَّالِحیِنَ داعِیَةٌ إ لى الصَّلاحِ، وَ اءَدَبُ الْعُلَماءِ زِیادَةٌ فِى الْعَقْلِ.(83) ترجمه : فرمود: هم نشینى با صالحان انسان را به سوى صلاح و خیر مى کشاند، معاشرت و هم صحبت شدن با علماء، سبب افزایش شعور و بینش ‍ مى باشد. 26 - قال علیه السلام : إ نَّ اللّهَ یُحِبُّ کُلَّ قَلْبٍ حَزینٍ، وَیُحِبُّ کُلَّ عَبْدٍشَکُورٍ.(84) ترجمه : فرمود: همانا خداوند دوست دارد هر قلب حزین و غمگینى را (که در فکر نجات و سعادت خود باشد) و هر بنده شکرگذارى را دوست دارد. 27 - قال علیه السلام : إ نَّ لِسانَ ابْنَ آدَمٍ یَشْرُفُ عَلى جَمیعِ جَوارِحِهِ کُلَّ صَباحٍ فَیَقُولُ: کَیْفَ اءصْبَحْتُمْ؟ فَیَقُولُونَ: بِخَیْرٍ إ نْ تَرَکْتَنا، إ نَّما نُثابُ وَنُعاقَبُ بِکَ.(85) ترجمه : فرمود: هر روز صبحگاهان زبان انسان بر تمام اعضاء و جوارحش وارد مى شود و مى گوید: چگونه اید؟ و در چه وضعیّتى هستید؟ جواب دهند: اگر تو ما را رها کنى خوب و آسوده هستیم ، چون که ما به وسیله تو مورد ثواب و عقاب قرار مى گیریم . 28 - قال علیه السلام : ما تَعِبَ اءوْلِیاءُ اللّهُ فِى الدُّنْیا لِلدُّنْیا، بَلْ تَعِبُوا فِى الدُّنْیا لِلاَّْخِرَةِ.(86) ترجمه : فرمود: دوستان و اولیاء خدا در فعالیّت هاى دنیوى خود را براى دنیا به زحمت نمى اندازند و خود را خسته نمى کنند بلکه براى آخرت زحمت مى کِشند. 29 - قال علیه السلام : لَوْ یَعْلَمُ النّاسُ ما فِى طَلَبِ الْعِلْمِ لَطَلَبُوهُ وَلَوْبِسَفْکِ الْمُهَجِ وَخَوْضِ اللُّجَجِ.(87) ترجمه : فرمود: چنانچه مردم منافع و فضایل تحصیل علوم را مى دانستند هر آینه آن را تحصیل مى کردند گرچه با ریخته شدن و یا فرو رفتن زیر آب ها در گرداب هاى خطرناک باشد.


30- قال علیه السلام : لَوِ اجْتَمَعَ اءهْلُ السّماءِ وَالاْ رْضِ اءنْ یَصِفُوا اللّهَ بِعَظَمَتِهِ لَمْیَقْدِرُوا.(88)
ترجمه : فرمود: چنانچه تمامى اهل آسمان و زمین گِرد هم آیند و بخواهند خداوند متعال را در جهت عظمت و جلال توصیف و تعریف کنند، قادر نخواهند بود. 31 - قال علیه السلام : ما مِنْ شَیْى ءٍ اءحبُّ إ لى اللّهِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَفَرْجٍ، وَما شَیْى ءٌ اءَحَبُّ إ لى اللّهِ مِنْ اءنْ یُسْاءلَ.(89) ترجمه : فرمود: بعد از معرفت به خداوند چیزى محبوب تر از دور نگه داشتن شکم و عورت - از آلودگى ها و هوسرانى ها و گناهان - نیست ، و نیز محبوبترین کارها نزد خداوند مناجات و درخواست نیازمندیها به درگاهش ‍ مى باشد. 32 - قال علیه السلام : إ بْنَ آدَم إ نَّکَ مَیِّتٌ وَمَبْعُوثٌ وَمَوْقُوفٌ بَیْنَ یَدَىِ اللّهِ عَزَّ وَ جَلّ مَسْؤُولٌ، فَاءعِدَّ لَهُ جَوابا.(90) ترجمه : فرمود: اى فرزند آدم (اى انسان ، تو) خواهى مُرد و سپس محشور مى شوى و در پیشگاه خداوند جهت سوال و جواب احضار خواهى شد، پس جوابى (قانع کننده و صحیح در مقابل سؤ ال ها) مهیّا و آماده کن . 33 - قال علیه السلام : نَظَرُ الْمُؤْمِنِ فِى وَجْهِ اءخِیهِ الْمُؤْمِنِ لِلْمَوَدَّةِ وَالْمَحَبَّةِ لَهُ عِبادَة .(91) ترجمه : فرمود: نظر کردن مؤ من به صورت برادر مؤ منش از روى علاقه و محبّت عبادت است . 34 - قال علیه السلام : إ یّاکَ وَمُصاحَبَةُ الْفاسِقِ، فَإ نّهُ بائِعُکَ بِاءکْلَةٍ اءَوْ اءقَلّ مِنْ ذلِکَ وَإ یّاکَ وَمُصاحَبَةُ الْقاطِعِ لِرَحِمِهِ فَإ نّى وَجَدْتُهُ مَلْعُونا فى کِتابِاللّهِ.(92) ترجمه : فرمود: بر حذر باش از دوستى و همراهى با فاسق چون که او به یک لقمه نان و چه بسا کمتر از آن هم ، تو را مى فروشد؛ و مواظب باش از دوستى و صحبت کردن با کسى که قاطع صله رحم مى باشد چون که او را در کتاب خدا ملعون یافتم . 35 - قال علیه السلام : اءشَدُّ ساعاتِ ابْنِ آدَم ثَلاثُ ساعاتٍ: السّاعَةُ الَّتى یُعایِنُ فیها مَلَکَ الْمَوْتِ، وَالسّاعَةُ الَّتى یَقُومُ فیها مِنْ قَبْرِهِ، وَالسَّاعَةُ الَّتى یَقِفُ فى ها بَیْنَ یَدَیِ اللّه تَبارَکَ وَتَعالى ، فَإ مّا الْجَنَّةُ وَإ مّا إ لَى النّارِ.(93) ترجمه : فرمود: مشکل ترین و سخت ترین لحظات و ساعات دوران ها براى انسان ، سه مرحله است : 1 - آن موقعى که عزرائیل بر بالین انسان وارد مى شود و مى خواهد جان او رابرگیرد. 2 - آن هنگامى که از درون قبر زنده مى شود و در صحراى محشر به پامى خیزد. 3 - آن زمانى که در پیشگاه خداوند متعال - جهت حساب و کتاب و بررسى اعمال - قرار مى گیرد و نمى داند راهى بهشت و نعمت هاى جاوید مى شود و یا راهى دوزخ و عذاب دردناک خواهد شد. 36 - قال علیه السلام : إ ذا قامَ قائِمُنا اءذْهَبَ اللّهُ عَزَوَجَلّ عَنْ شیعَتِنا الْعاهَةَ، وَجَعَلَ قُلُوبَهُمْ کُزُبُرِ الْحَدیدِ، وَجَعَلَ قُوَّةَ الرَجُلِ مِنْهُمْ قُوَّةَ اءرْبَعینَ رَجُلاً.(94) ترجمه : فرمود: هنگامى که قائم ما ( حضرت حجّت ، روحى له الفداء و عجّ) قیام و خروج نماید خداوند بلا و آفت را از شیعیان و پیروان ما بر مى دارد ودل هاى ایشان را همانند قطعه آهن محکم مى نماید، و نیرو و قوّت هر یک از ایشان به مقدار نیروى چهل نفر دیگران خواهد شد. 37 - قال علیه السلام : عَجَبا کُلّ الْعَجَبِ لِمَنْ عَمِلَ لِدارِ الْفَناءِ وَتَرَکَ دارَالْبقاء.(95) ترجمه : فرمود: بسیار عجیب است از کسانى که براى این دنیاى زودگذر و فانى کار مى کنند و خون دل مى خورند ولى آخرت را که باقى و ابدى است رها و فراموش کرده اند. 38 - قال علیه السلام : رَاءْیْتُ الْخَیْرَ کُلَّهُ قَدِ اجْتَمَعَ فِى قَطْعِ الطَّمَعِ عَمّا فِى اءیْدِى النّاسِ.(96) ترجمه : فرمود: تمام خیرات و خوبى هاى دنیا و آخرت را در چشم پوشى و قطع طَمَع از زندگى و اموال دیگران مى بینم (یعنى قناعت داشتن ). 39 - قال علیه السلام : مَنْ لَمْ یَکُنْ عَقْلُهُ اءکْمَلَ ما فیهِ، کانَ هَلاکُهُ مِنْ اءیْسَرِما فیهِ.(97) ترجمه : فرمود: کسى که بینش و عقل خود را به کمال نرساند - و در رُکود فکرى بسر برد - به سادگى در هلاکت و گمراهى و سقوط قرار خواهد گرفت . 40 - قال علیه السلام : إ نَّ الْمَعْرِفَةَ، وَکَمالَ دینِ الْمُسْلِمِ تَرْکُهُ الْکَلامَ فیما لایُغْنیهِ، وَقِلَّةُ ریائِهِ، وَحِلْمُهُ، وَصَبْرُهُ، وَحُسْنُ خُلْقِهِ.(98) ترجمه : فرمود: همانا معرفت و کمال دین مسلمان در گرو رهاکردن سخنان و حرف هائى است که به حال او - و دیگران - سودى ندارد. همچنین از ریاء و خودنمائى دورى جستن و در برابر مشکلات زندگى بردبار و شکیبا بودن و نیز داراى اخلاق پسندیده و نیک سیرت بودن است .

الگو: کنترل خشم توسط امام سجاد (ع)

کنترل کردن خشم و عصبانیت

روزی مردی در برابر امام سجّاد علیه السلام ایستاد و حرف تندی به او گفت؛ اما حضرت جوابش را نداد تا آن مرد رفت. امام علیه السلام به افرادی که آنجا نشسته بودند فرمود: «دوست دارم که همراه من بیابید و جواب من را بشنوید.» امام و همراهانش به راه افتادند و امام این آیه را می خواند: «کسانی که خشم خودشان را فرو ببرند واز مردم گذشت کنند، خدا آنان را دوست دارد.» وقتی به خانه او رسیدند، امام فرمود به او بگویید که علی بن الحسین علیه السلام آمده. آن مرد منتظر دعوا بود. فکر می کرد امام برای تلافی آمده؛ ولی وقتی در برابر امام قرار گرفت، امام فرمود: «ای مرد! آنچه که چندی پیش به من گفتی اگر در من هست، خدا مرا بیامرزد؛ ولی اگر چیزی که گفتی در من نیست، خدا تو را بیامرزد.» وقتی آن مرد این حرکت امام را دید از حرف هایی که به آن امام عزیز گفته بود شرمنده شد و گفت: «چیزی که در تو نبود به تو گفتم و من به آن حرف ها سزاوارترم.»

خداگونه شدن از منظر امام سجاد علیه السلام

  1. اشاره

صحیفه سجادیه میراث گرانبهای برجای مانده از چهارمین پیشوای معصوم شیعیان امام علی ابن الحسین(ع) است. این کتاب شریف، گنجینه ای بدیع و ثروتی تمام ناشدنی است. حقیقت آن تحفه ای است الهی که بر قلب عزیزترین انسان ها جاری شده است. جامع و کامل است و از منبعی سرچشمه می گیرد که مصون از هر گونه اشتباه و خطا است. زبان این کتاب شریف زبان نیایش است و به گونه ای عرضه شده است که هر خواننده به فراخور فهم و دانش خود از آن بهره می گیرد.

اندیشمندان شیعی درباره صحیفه سجادیه تحقیقات زیادی در قالب شرح و ترجمه نگاشته و میراث علمی گرانبهایی به یادگار گذاشته اند که با این تلاش ها مقداری از راه هموار شده است؛ ولی اکثر این مطالعات براساس دقت های ادبی و شرح و توضیح واژه ها در عرصه های مختلف صورت گرفته است، نظیر شرح "ریاض السالکین"، که یکی از شرح های معتبر و مهم صحیفه به شمار می آید. ولی بیشتر به جهات ادبی، شرح و توضیح واژه ها از نگاه اعتقادی و اخلاقی پرداخته است.

بنابراین، ناگفته پیداست که اولاً تحقیقات ارزشمند علمای سلف درباره صحیفه سجادیه، بیشتر در قالب شرح و توضیح لغات و جملات بوده و در آنها کمتر به تجزیه و تحلیل تربیتی مطالب پرداخته شده است.

ثانیاً، با وجود ابعاد تربیتی که صحیفه سجادیه دارد، حتی آن دسته از شرح هایی که به طور تحلیلی به شرح و تفسیر صحیفه سجادیه پرداخته اند، با یک دید تربیتی، به تجزیه و تحلیل دعاهای صحیفه نپرداخته اند.

ثالثاً، علاوه بر خلأ موجود در پژوهش های پیشین، نیازهای فعلی مربیان و جوامع شیعی در برخورداری از اندیشه های تربیتی امام سجاد(ع) توجیه گر ضرورت بررسی برخی از عناصر نظام تربیتی آن است. آنچه در پی می آید مروری کوتاه بر یافته های یاد شده در زمینه های مبانی، اصول، روش ها و اهداف تربیتی در صحیفه سجادیه است.

با هم این مقاله را که تحت عنوان "مبانی، اصول، روش ها و اهداف تربیتی در صحیفه سجادیه" می باشد را می خوانیم:

اصول تربیتی بر یک سری ویژگی ها و صفات (منفی و مثبت) انسانی که در همه انسان ها وجود دارند که بنا شده اند. با مروری بر صحیفه سجادیه به نکاتی بر می خوریم که گرچه به شکل دعا از سوی امام بزرگوار به ما رسیده است، ولی به روشنی ویژگی انسان را تبیین نموده و اساس و مبنای اصول تربیتی را ارائه می دهد. با پی جویی دعاهای صحیفه سجادیه، به کشف و بررسی مهم ترین مبانی تربیتی صحیفه سجادیه از جمله "خود دوستی"، "خدا دوستی"، "کمال خواهی"، "میل به جاودانگی"، "خوف و رجا"، "غفلت"، "دنیا دوستی" و "اختیار"، دست یافتیم. در این مقاله، به برخی از مبانی تربیتی اشاره می شود.

خود دوستی (حب ذات)

براساس این ویژگی مهم، انسان قبل از هر چیز و هر کس، بیشتر به خود علاقه مند بوده و فطرتاً عاشق خود می باشد و تمام محبت ها و عشق و علاقه هایش به دیگران از محبت به خودش سرچشمه می گیرد. حتی گرایش و محبتی که به خدا دارد از خود دوستی، مایه می گیرد. حب ذات اگر کنترل نشود و در جهت صحیح و درستی هدایت نشود، انسان را به نابودی می کشاند.

گرچه عنوان دقیق "حب ذات" یا خود دوستی مستقیماً در صحیفه سجادیه نیامده است، ولی جلوه هایی از آن به صورت های مختلف در بعضی از دعاها مشاهده می شود. از جمله دعای هفتم صحیفه است که حضرت به هنگام کار دشوار و دل آزار یا پیشامدهای سخت یا غم و اندوه، آن را چنین می خواند:

"ای آن که گره های ناگوارایی ها به وسیله او باز می گردد. و ای آن که تندی سختی ها به او شکسته می شود، و ای آن که رهایی یافتن از گرفتاری ها و رفتن به سوی آسایش فراخی، از او درخواست می گردد."(1)همچنین دعاهایی که امام(ع) در آن درخواست رفع فقر و تنگدستی و در مواردی درخواست هایی در مورد سعادت، کمال، قدرت، نعمت و ... از خداوند دارد، همه ناشی از خود دوستی است و این که انسان همیشه به دنبال خوبی هاست و از ناراحتی ها و سختی ها گریزان است، پس این ویژگی امری فطری است و به خودی خود، مطلوب است.

بنابراین، یکی از مهم ترین ویژگی های انسان که منشأ بروز رفتارهای انسان می شود، خود دوستی است. خود دوستی غریزه ای است که اگر به آن توجه شود و در مسیر صحیحی قرار داده شود، منشأ عزت خواهی، کمال خواهی، سعادت و ... می شود. اما اگر غریزه خود دوستی به انحراف کشانده شود، روح استکبار و طغیان و سرکشی بر انسان چیره می شود و منشأ رفتارهای ناپسندی از قبیل خودپرستی، عجب و غرور و حرص می شود.



خداخواهی و خداجویی

این ویژگی در فطرت همه انسان ها نهفته است

انسان ها حتی کسانی که در پیدا کردن مصداق حقیقی خداوند به اشتباه و انحراف رفته اند همیشه در جستجوی خدا و پرستش او هستند.

حضرت امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه در نخستین دعا بیانی دارد که به فطرت خداجوی انسان اشاره می کند:

"به قدرت و توانایی خود آفریدگان را آفرید، و آنان را به اراده و خواست خویش به وجود آورد بی این که از روی مثال و نمونه ای باشد. سپس آنان را در راه اراده و خواست خویشتن روان گردانید، و در راه محبت و دوستی به خود برانگیخت." (2)امام(ع) در دعاهای بیست، بیست و یک، بیست و هشت، پنجاه و دعاهای بسیار دیگر،(3) بیاناتی دارند که اشاره به خداخواهی و خداجویی انسان به هنگام اضطرار و تنگناها دارد. ایشان در یکی از این دعاها به خداوند عرضه می دارد:

" بار خدایا مرا چنان قرارده که هنگام اضطرار به (کمک و یاری) تو (بر دشمن) حمله آورم، و هنگام نیازمندی از تو بخواهم، و هنگام درویشی (یا ذلت و خواری) به درگاه تو زاری کنم، و مرا چون بیچاره شوم به یاری خواستن از غیر خود و چون فقیر گردم به فروتنی برای درخواست از غیر خویش و چون بترسم به زاری کردن پیش غیر خود آزمایش مفرما."(4)هدف امام(ع) از طرح مفهوم خداخواهی، که از مبانی تربیتی در اسلام به حساب می آید، توجه دادن انسان ها به فطرت خداجویشان است، این گرایش، از طریق توجه دادن انسان به خدا، در اصلاح رفتارهای وی تأثیرگذار است. انسان خداجو به خاطر فطرت خداخواهی اش همیشه خدا را در نظر دارد و در اثر همین توجه، آلوده به گناه و معصیت خدا نمی شود و رفتارهایش با نیت خالص و در جهت تقرب به خدا انجام می پذیرد.

..


دنیا دوستی

یکی دیگر از ویژگی های انسان دنیا دوستی است. علت این که انسان زندگی دنیا را دوست دارد، علاقه به جاودانگی و نیز علت دیگر، نقد بودن و مشهود بودن کارآیی های دنیا در گستره زندگی انسان و برآوردن نیازهای او است. آن چه از برخی از فرازهای صحیفه به دست می آید، این است که دنیا و مادیات نباید به صورت ایده آل و کمال مطلوب در آید، محبتی که مذموم است این گونه محبت است.

امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه، بیانات فراوانی در مورد نگرش به دنیا دارد که از مجموع آنها دو نوع نگرش به دست می آید: نخست مذمت دنیا دوستی، به خاطر زیان های آن، نظیر:

" و دوستی دنیای پست را که از آنچه (سعادت و نیک بختی) که نزد تو است منع می نماید، و از طلبیدن وسیله و دست آویز به سوی تو باز می دارد و از تقرب و نزدیک شدن به (طاعت) تو غافل و بی خبر می گرداند، از دلم بر کن."(5)در این فراز امام(ع) به یکی از مهم ترین زیان های دنیا دوستی که همان جلوگیری از تقرب به خداست، اشاره می کند و از این جهت دنیا دوستی را مورد مذمت قرار می دهد.

نگرش دوم، درخواست دنیا برای عبادت و بندگی خدا است، حضرت امام سجاد(ع) در این زمینه می فرماید:

"و مرا از کسب و روزی به دست آوردن با رنج بی نیاز کن، و بی حساب روزی ده، تا از عبادت و بندگی تو برای به دست آوردن روزی باز نمانم، و زیر بار سنگینی زیان ها و بدی عواقب کسب نروم."(6)بنابراین ویژگی دنیا دوستی با نگرش های مختلف آن، نظیر نگرش مستقل به دنیا یا مقدمه بودن دنیا به آخرت، از آنجا که منشأ رفتارهایی در انسان می شود از قبیل حرص و آز، در صورت نگرش مستقل به دنیا داشتن و زهد، تلاش برای آباد ساختن آخرت، در صورت نگرش مقدمه بودن دنیا برای آخرت، از این ویژگی انسان به عنوان یک مبنای تربیتی در صحیفه سجادیه بحث می شود.

غفلت

یکی دیگر از خصلت هایی که دامنگیر انسان است، غفلت و فراموشی است. انسان ذاتاً به گونه ای است که در اثر توجه بیش از حد به اموری از دیگر امور و شئونات باز می ماند و غافل می شود. این خصلت اگرچه در مواردی شاید تا حدی به نفع او باشد، ولی متأسفانه در بسیاری موارد وجود این ویژگی در انسان موجب انحرافات و از دست دادن فرصت ها و سقوط و هلاکت او می شود. تا حدی که انسان خدا و خویشتن اهداف عالیه خویش را فراموش می کند. برای این که دنیا و زیبایی های فریبنده آن، او را مدهوش می کند و قدرت درک و تشخیص را از او می گیرد. برای دفع این آسیب و نجات انسانی از دام غفلت، در نظام تربیتی صحیفه سجادیه تدابیری اندیشیده شده است.

حضرت امام سجاد(ع) در دعاهای فراوان و با بیانات مختلف به این ویژگی انسان پرداخته و با بیان موارد و مصادیق غفلت، انسان های غفلت زده را بیدار می کند. امام(ع) موارد غفلت را بدین صورت بیان می کند:

"غفلت از خود، غفلت از انجام وظایف و واجبات الهی، غفلت از عالم پس از مرگ، غفلت از وعید، غفلت از نعمت ها و از همه مهم تر غفلت از خداست. در این زمینه می فرماید: و ما را از جانب خود به غفلت و نادانی گرفتار مکن، چون ما به سوی تو خواهان و از گناهان توبه کننده ایم."(7)با توجه به آنچه گفته شد، امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه یکی از ویژگی ها و صفات مذموم انسان را غفلت معرفی می کند. از آنجا که غفلت منشأ امور ناپسندی نظیر خود فراموشی، خدا فراموشی می شود، لذا به عنوان یکی از مبانی تربیت در نظام تربیتی صحیفه مورد تأکید و بحث قرار گرفته است.

اصول تربیتی در صحیفه سجادیه

اصول، مجموعه قواعدی است که با نظر به قانون مندی های مربوط به ویژگی های علمی انسان (مبانی تربیت) اعتبار شده و به عنوان راهنمای عمل، تدابیر تربیتی را هدایت می کنند. بنابراین، در این نگاه اصول مبتنی بر مبانی هستند.(8)

با بررسی دعاهای صحیفه سجادیه، به برخی از مهم ترین اصول تربیتی نظیر، تقوی، توکل، زهد، ایجاد انگیزه، کنترل و هدایت، و اصل لزوم عمل می رسیم، که امام سجاد(ع) از آنها جهت اصلاح و تربیت انسان ها بهره می برند. شرح برخی از این اصول عبارتند از:

اصل کنترل و هدایت

این اصل مبتنی بر خداجویی، خوددوستی و جاودان خواهی می باشد. با استفاده از این اصل، انسان باید بر اساس مبنای خداجویی به سوی توحید و یکتاپرستی هدایت شود و بر اساس مبنای خود دوستی محب و مطیع خدا شود و بستری برای رسیدن به کمال و قرب به خدا برایش فراهم گردد. حضرت امام سجاد(ع) در دعای بیست صحیفه سجادیه با آوردن نمونه ای از خود دوستی، در مورد کنترل آن می فرماید:

و مرا در میان مردم به درجه و مقامی سرفراز مفرما جز آن که پیش نفسم مانند آن پست نمایی، و ارجمندی آشکارا برایم پدید میاور جز آن که به همان اندازه پیش نفسم برای من خواری پنهانی پدید آوری.(9)امام(ع) در این فراز به نمونه هایی از خود دوستی و روش کنترل آنها اشاره می کنند. اگر چنانچه این مصادیق خود دوستی کنترل نشوند، سبب بروز خصلت های زشت خودخواهی، خودپسندی و خودمحوری می شود.

براساس مبنای جاودان خواهی، انسان باید دنیا را پایان زندگی نپندارد بلکه آن را مقدمه برای حیات جاودان به حساب آورد. بینشی که امام(ع) در صحیفه سجادیه به آن اشاره کرده این است که انسان بیش از حد لازم، دل به دنیا نمی بندد و آنجا که لازم باشد از دنیا دل می کند. حضرت امام سجاد(ع) می فرماید:

و تا هنگامی که عمرم در فرمانبری تو به کار رود عمر ده و هر گاه عمرم چراگاه شیطان شود مرا بمیران پیش از آن که دشمنی سخت تو به من رو آورد، یا خشمت بر من استوار گردد."(10)در این فراز نگرش امام(ع) نسبت به بقا در دنیا به روشنی بیان شده است. حضرت بقا را در راستای خداخواهی و آن را به عنوان وسیله ای برای رسیدن به مقصد که همان مقام قرب الهی است، می خواهد .

اصل تقوا

این اصل بیشتر مبتنی بر مبنای خوف و بیم در انسان است و برای آن است که ترسیدن ها و نگرانی های فطری انسان، کنترل شده و اموری مثبت و مطلوب باشد، به این معنی که اگر قرار است انسان از اموری نگران باشد، باید این ترس فقط از خدا باشد، چرا که ترس های دیگر کاذب و بیهوده است. ترس از خدا یا تقوا و در نتیجه، پرهیز از گناه، از مهم ترین اصول تربیتی در صحیفه سجادیه است.

حضرت امام سجاد(ع) در موارد مختلف به این اصل مهم اشاره می کنند و از خدای بزرگ درخواست می کنند:

"و پرهیزکاری را به من الهام نما."(11) " و شعار دلم را بپرهیز کاری از خود بنما."(12)

" و تقوا و ترس از کیفر خود را از دنیا توشه ام قرار ده."(13)درخواست های مکرر امام(ع) در این دعاها و موارد دیگر مبنی بر توفیق و الهام تقوا، نشان دهنده اهمیت این اصل تربیتی در نظام تربیتی صحیفه سجادیه است.

تقوا دارای آثار تربیتی فراوانی است. مهم ترین آنها حفظ و نگهداری انسان از گناه، لغزش و خطاهاست. حضرت امام سجاد(ع) در این زمینه از خدای متعال می خواهد:

" و به ترس از تو از گناهان و لغزش ها و نادرستی ها نگاه داشته شده ام.(14)

عکس العمل امام سجاد( علیه السلام) در مورد فاجعه حرّه

طیبه عطائی
عصر امامت امام زین‌العابدین (علیه‌السّلام)، یکی از ترسناک‌ترین دوره­‌های تاریخ اسلام برای شیعیان به­شمار می‌آید، یکی از اقدامات مهم امام سجاد (علیه‌السّلام) در راستای رهبری هدایت شیعه موضع‌گیری‌های بجا و به موقع آن حضرت در برابر قیام‌ها و شورش‌ها و نیز مواضع آن بزرگوار در مقابل عملکرد حکّام اموی عصر خویش بود.[1]
یزید بیش از سه سال و اندی حکومت کرد و در این مدت کوتاه هولناک‌ترین فجایع را انجام داد که رخداد کربلا و عاشورا اولین آن‌ها و فاجعه حرّه گسترده‌ترین آن‌ها بود. او به عنوان دومین خلیفه اموی، صحت پیش‌بینی علی بن ابی‌طالب (علیه‌السّلام) در مورد ظلم امویان را آشکارتر ساخت، علی (علیه‌السّلام) سال‌ها قبل فرموده بود:

«الّا! اِنّ أخْوَفْ الفِتَن عندیِ بنی‌ امیه، فانّها قتلّه عمیاءٌ عظیمَةٌ ...»
«آگاه باشید! ترسناک‌ترین فتنه و آشوب در نظر من، فتنۀ بنی امیه است؛ فتنه‌ای کور و بس تاریک»[2]

همان‌گونه که اشاره شد، یکی از جنایات یزید در عصر امام سجاد (علیه‌السّلام)، که به دست حاکمان جنایتکار اموی در مدینه صورت گرفت، واقعه حرّه است. این حادثه به قیام مردم مدینه در 25 یا 27 ذی الحجه 63 هجری مربوط است.[3]

علت وقوع این حادثه:
عبدا... بن زبیر، برادرش عمرو بن زبیر را کشت. در خطبه‌ای به یزید ناسزا گفت و مردم را به فرمانی از یزید و جهاد با او فرا خواند. عبدا... بن مطیع از طرف زبیر از مردم مدینه بیعت گرفت. یزید از جریان این ناآرامی در مدینه باخبر شد و از عثمان بن محمد که کارگزار خود در مدینه بود، خواست که گروهی از بزرگان مدینه را راهی دمشق کند تا از عطا و بخشش‌های او برخوردار شوند و دست از ناآرامی بردارند. گروهی از بزرگان شهر از فرزندان انصار و مهاجر به دمشق وارد شدند و در مدت اقامت علاوه بر دست و دلبازی‌های او، سبکسری‌ها و کارهای زشت او را از نزدیک مشاهده کردند. زمانی که این گروه بازگشتند به‌ جای تعریف و تمجید از یزید از وی بدگویی کردند و گفتند:
«ما از نزد مردی فاسق آمدیم که دین ندارد، شراب می‌خورد، طنبور می‌نوازد، بردگان نزد او می‌خوانند و با سگان بازی می‌کند».

در پی این گزارش، مردم مدینه با عبدا... بن حنظله بیعت کردند و بنی امیه را که در خانه مروان حکم جمع شده بودند، به محاصره در آوردند. و خلع یزید را اعلام کردند. جمعی از بنی‌ امیه نامه‌ای به یزید نوشتند، به این مضمون؛
«بنام خدای رحمان رحیم، و امّا بعد، ما را در خانه مروان حکم محاصره کرده‌اند و آب از برداشته‌اند، کمک، کمک!.»[4]

یزید که انتظار این کار را نداشت، بسیار خشمگین شد و مسلم بن عقبه بن ریاح را که در سنگدلی و قساوت مشهور بود، را انتخاب کرد و راهی مدینه کرد.
این سپاه به فرماندهی مسلم بن عقبه، از جانب یزید حرکت کرد و یزید به او گفت اگر حادثه‌ای برای تو رخ داد، حصین بن نمیر را جانشین کن و به او گفت: مردم را تا سه روز دعوت کن، اگر پذیرفتند که بهتر و گرنه با آن‌ها بجنگ و چون غلبه پیدا کردی مدینه را سه روز به سپاهیان واگذار و هر مال و برده، سلاح، خوردنی که در آن هست از آن سپاه باشد و چون سه روز تمام شد از مردم دست بردار، علی بن الحسین (علیه‌السّلام) را ببین و دست از او بردار و با وی نیکی کن و تقرب ده که در کار دخالت نکرده نامه او نیز به ما رسیده»[5]
سپاه مسلم بن عقبه که دوازده هزار نفر بود، نخست شهر مدینه را محاصره کردند و پیام داد تا سه روز مهت دارید با یزید بیعت کنید و برده او شوید. مردم مدینه تسلیم نشدند و جنگ صورت گرفت. سرانجام لشکریان یزید بر آنان برتری یافتند. فرمانده سپاه از سپاهیان خواست در این سه روز هر کاری که می‌خواهند در اموال و امکانات مردم شهر انجام دهند، کشتار زیادی صورت گرفت. جان و مال و ناموس مردم مدینه در چنگال لشکریان شام قرار گرفت. این کشتار وسیع سبب گردید که از آن پس مسلم بن عقبه را «مسرف بن عقبه» نامیدند. کشته‌ شدگان واقعه حرّه سه هزار و سیصد نفر دانسته‌اند.

عوامل عدم تعرض سپاه اموی نسبت به امام سجاد (علیه‌السّلام):

أ) موضع‌گیری امام سجاد (علیه‌السّلام) و عدم شرکت در این قیام؛

ب) اجرای سیاست تقیه از جانب امام:
اجرای این سیاست از سوی امام سجاد(ع) موجب شد یزید سفارش کند که متعرض امام سجاد (علیه‌السّلام) نشوند و این گونه شد که در جریان واقعه حرّه تنها کسی که بدون قید و شرط از گزنه سپاه اموی در امان ماندند و اقرار به بردگی نکردند. علی بن الحسین (علیه‌السّلام) و علی بن عبدا... بن عباس بودند[6]. مسلم با مردم مدینه بدین شرط بیعت کرد که بنده یزید باشند و کسی که نمی‌پذیرفت گردن می‌زند و تنها علی بن الحسین (علیه‌السّلام) و علی بن عبدا... را معاف کرد.
خط مشی حضرت سجاد (علیه‌السّلام) پس از رخداد عاشورا باعث شد که جاسوسان و گزارشگران اموی که در مدینه تعدادشان بی‌شمار بود و روابط و مسایل زندگی حضرت را زیرنظر گرفته بودند، نتوانند کوچکترین حرکتی از ایشان برخلاف حکومت یزید گزارش دهند و به همین جهت حضرت و پیروان ایشان از این وقایع در امان ماندند و اهل بیت را که در جریان کربلا به شدت مورد آزار قرار گرفته بودند، در واقعه حرّه مصون ماندند،

ج) مشیت الهی:
امام حجت خدا بر روی زمین است و خداوند وجود حجتش را از بلا حفظ می‌کند.[7] در جریان واقعه حرّه، امام از ابتدا در قیام شرکت نکرد و همراه خانواه خود از شهر خارج شد و در ینبوع اقامت نمود و چهارصد نفر از مردم مدینه را در میان خانه و خاندانش پناه داد و تا زمان بازگشت سپاه و خروج آن از مدینه پذیرای آن‌ها بود.

[1]- رنجبر، محسن؛ نقش امام سجاد (علیه‌السّلام) در رهبری شیعه، نشر موسسه امام خمینی ره، 1380ش، چاپ اوّل، ص 147.

[2]- ترابی، احمد؛ امام سجاد (علیه‌السلام)، جمال نیایشگران، نشر قدس رضوی، 1373ش، چاپ اوّل، ص 151.

[3]- نقش امام سجاد (علیه‌السّلام) در رهبری شیعه، ص 147.


[4]- طبری، محمد بن جریر؛ تاریخ طبری، مترجم ابوالقاسم پاینده، نشر اساطیر، 1353ش، چاپ اوّل، ج7، ص 3099.

[5]- تاریخ طبری، ج7، ص 3105

[6]- امام سجاد جمال نیایشگران، ص 162.

[7]- امام سجاد، جمال نیایشگران، ص 165.